فرشته شدن امیر عباس مامانفرشته شدن امیر عباس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

پرواز یک فرشته

خدایا تو همه ی اندوخته امید منی

سلام مهربونم ... خدای خوبم ,‌ باز هم یه ماه جدید با یه انتظار جدید شروع شد ... میشه ناامیدم نکنی... میشه همسفر راهم بشی... میشه تنهام نذاری ؟ خدایا میشه کمکم کنی ؟ دلم گرفته این عادت هر روزم شده ... دلتنگی تنها چیزیه که برام مونده .. اما من امید دارم ... به کرمت .. به رحمتت... به بزرگیت امید دارم ... خدایا بیا و آقایی کن و به این انتظار پایان بده ... بیا و نذار حسرت مادر بودن به دلم بمونه ..... بیاو نذار علی در حسرت پدر شدن بسوزه... خدایا امیدم و نا امید نکن ای رحمان و رحیم
30 بهمن 1391

بدون عنوان

امیر عباسم ... بی نهایت و بی بهانه دوستت دارم ............ امیرم با دست های ناز و کوچیکت برام دعا کن... دوست داشتم فردا با تو برم دعای عرفه ... اما فردا هم مثل همه عرفه ها من تنهام... همه میگن تو رفتی ... باید فراموشت کنم.... اما چرا هیچکی  درک نمیکنه من چه داغی و دارم تحمل میکنم. خیلی تنها شدم... همه دورو برم هستن اما انگار هیچکی نیست و من تنهام .... امیرم باز دلم هواتو کرده ...سخته تو هوایی که تو نیستی نفس بکشم و زندگی کنم .... نمی دونم میشه تورو فراموش کرد ؟ نمی دونم زندگی بدون بودنت تا کی ادامه داره؟ هیچی نمی دونم جز اینکه , زندگی برام سخت شده ... قلبم درد میکنه از این رنج و داغ.... کاش روزهای خو...
30 بهمن 1391

ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ

دلم که میگیرد اسمان چشمانم بارانی میشود. من محکومم به سکوت محکومم به گریه های بی صدا. اینجا زمین است و من اسمانها از تودورم. هیچ قطار سریعی مرابه تو نمیرساند جز مرگ اینجا مرا محکوم کرده اند به جرم مادر بودن قاضیمان خداست  من محکومم به انتظار و چه سخت است انتظار   زندگی برایم تلخ است اما من امیدوارم   حتی  در پشتاین حصارهاهم می توان امید داشت  
29 بهمن 1391

91/11/24

سلام فرشته آسمونی من دیروز دلم خیلی گرفته بود آخه یکسال شد پارسال 24 بهمن ماه بود که فهمیدم فرشته نازم بعد یکسال انتظار بالاخره اومده تو دلم امیرعباس چقدر عمر روزهای خوشم زود گذر بود. چقدر حرف دارم که بهت بگم اما نمی تونم . چقدر دلم برات تنگ شده امیر عباسم . چقدر جات خالیه کنارم . خسته ام از حرفهای تکراری . خسته ام این همه تنهایی. فرشته نازنین من برای دل شکسته مادرت دعا کن
25 بهمن 1391

بدون عنوان

نزدیک اذانه ... و من باز دلم هوایی شده .. نمی دونم په جوری باید خدارو صدا بزنم ... خسته ام ... احساس میکنم صدام و نمیشنوه ... گاهی دوست دارم صداش کنم اما بعد میگم چه فایده اون که نمیشنوه ... اما الان وقت اجابت دعاست ... خدایا تورو به حق خوبات ... تورو به حق امام حسین.... تورو به خون شهدا قسمت میدم ... از در خونت نا امید برم نگردون ... یا صاحب اذان نامیدم نکن ... الله اکبر .... چقدر آرامش میگیرم وقت بانگ اذان از گلدسته مسجد محل بلند میشه و تو خونه قلبم میشینه ... خدایا تو رو به حق محمدالرسول الله گفتن های تو اذان ... قسمت میدم به منم بپه سالم و صالح بده تا درد دوری امیر عباس قلب شکستم و کمتر زچر بده ... تا از ا...
13 بهمن 1391

بدون عنوان

من بی بهانه آمده ام ... آمده ام تا بگویم دلم برای همه ی لحظه های داشتنت تنگ است... آمده ام تا تو آرامم کنی... آمده ام تا ببینی غم نهفته دلم را ... زجر کشیدنم را.. چقدرررررررررررررررررررر سخت است گذر ثانیه هایی که هیچ نشانی از تو به همراه ندارند ... چقدر تلخ است سکوت این خانه ... و چقدر شکننده است این قلب رنجورم...  
11 بهمن 1391

بی بهانه

بی بهانه دلم مثال هر روز برایت تنگ است... خسته ام از تکرار واژه ها ... خسته ام از ای کاش هایی که هیچ گاه به حقیقت نپیوست... خسته ام از نگاه ها ... دلتنگی که بهانه نمی خواهد ... کافیست نبودن حضورش را احساس کنی ... دلت بی بهانه برایش تنگ می شود... مگر می شوددلتنگ باشی و آسمان چشمانت نبارد ... مگر می شود دلتنگ باشی و ناله هایت فضای خانه را پر نکند ... اصلا مگر می شود مادر باشی و دلت هوای فرزندت را نکند ... خاطراتت هر روز در ذهنم مرور میشود .. دیگر نیازی نیست صدایشان بزنم ...خود به خود با یک اشاره شروع می کنند... کافیست جایی نشانی از تو بیابم ... گاهی مسیرها برایم عذ...
8 بهمن 1391

خدایا شکرت

مهربونم شکرت... خدای رنگین کمون ها... خدای  بی نیاز من ... خدای پاکی ها.... دوستت دارم به اندازه عرش خداییت خدای خوبم چه جوری شکرت کنم , با چه زبونی که لایق این همه خوبیت باشه.. خدایا چقدر این ماه برکت از آسمونت بارید ... مهربونم چقدر امیدم بیشتر شد با این همه اتفاق خوب... الهام جونم مامان فاطمه آسمونی هم یه نی نی ناز تو دلش داره ... خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشکرت... خدایا چقدر این ماه امیدوارترم کردی.... مهربونم یعنی دعاهام چقدر زود داره مستجاب میشه .... هنوزم هنگم برای این همه خوبی تو.... خداجونم ٢ تا دوست دیگه دارم که خی...
5 بهمن 1391

یا صاحب الزمان

صد شاخه گل محمدی با صلوات ... تقدیم امام عسگری در عتبات... جز حضرت مهدی نبود نایب او... آغاز امامتش درود و صلوات ... دوستهای گلم عیدتون مبارک ... دلتون شاد ... ...
2 بهمن 1391

یه خبر ناراحت کننده

سلام پسرم ... دیشب دلم خیلی گرفت... امیرعباسم دیشب مهمونت اومد ؟ محمد حسین و میگم... خیلی دلم گرفت وقتی شنیدم فرشته شد... دلم به حال مادرش سوخت ... 8 سال با خنده پسرش خندید و با گریه هاش ، اشک ریخت ... 2 سال هم به هر دری زد تا خوب بشه اما قسمتش فرشته شدن بود... امسال محرم هر جا رفتم اشک ریختم برای سلامتیش دعا کردم اما نشد ... حتما خیرش در این بود... گاهی به صبر مادرش حسودیم می شد... وقتی همه می گفتن نمیشه اون می گفت خدا بخواد میشه .. و خدا صلاحش در فرشته شدنه محمد حسین بود... پسرم میدونم که میبینیش ... برای آرامش دل پدر و مادر محمد حسین حتما دعا کن ... ...
2 بهمن 1391